جدول جو
جدول جو

معنی یک تیغ - جستجوی لغت در جدول جو

یک تیغ
یکپارچه، یکدست مثلاً لباس قرمز یک تیغ، به طور یکپارچه، به تمامی، سراسر مثلاً لباسش یک تیغ قرمز بود
تصویری از یک تیغ
تصویر یک تیغ
فرهنگ فارسی عمید
یک تیغ
یکدست یکسره مطلق متحد متفق: سلاطین روم وشام وارمن... بدفع او یک تیغ شده
فرهنگ لغت هوشیار
یک تیغ
متحد در جنگ، یک دست، یکسره
تصویری از یک تیغ
تصویر یک تیغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دو تیغ
تصویر دو تیغ
دارای دو دم (شمشیر) دودمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
یکه، تک وتنها، به تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک تهی
تصویر یک تهی
یک لا، یک لایی، ویژگی جامۀ یک لا و نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یارتیغ
تصویر یارتیغ
یرلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک ریز
تصویر یک ریز
پشت سرهم پی درپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
تنها بتنهایی: یک تنه باهزار تن مقابله میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
((~. تَ نِ))
تنها به تنهایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکیتی
تصویر یکیتی
(دخترانه)
اتحاد (نگارش کردی: یهکیهتی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یک یک
تصویر یک یک
یکی پس از دیگری، یکی یکی، تک تک، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
یکی پس ازدیگری، فردافرد جدا جدا. مقیاس متداول درمیان گراورسازان برای تهیه گراورها و کلیشه هایی که درست معادل عکس تصویر اصلی باشد
فرهنگ لغت هوشیار